ترجمه مقاله

طفقاج

لغت‌نامه دهخدا

طفقاج . [ طَ ] (اِخ ) ظاهراً نام موضعی به ماوراءالنهر بوده است . در تذکره ٔ تقی الدین و نیز در سه نسخه ٔ سوزنی کهن که نزد من هست این کلمه بصورت فوق آمده است که معلوم میکند شهری از ماوراءالنهر است و شاید مشک خیز نیز بوده است . این لفظ را در معجم البلدان و ذیل آن منجم العمران نیافتم و در تاء منقوطه نیز نبود وبا هر دو تا با تبدیل فاء به میم نیز یافته نشد. ولی در نسخ دیوان سوزنی بدینسان آمده است :
گیسوی تو شهپر همای نبوی دان
بوینده چو مشک تبت و تنگت و طفقاج
گر مدعیان گیسوی مشکین تو بینند
دانند که نز جنس همای است غلیواج .

سوزنی .


در وزنی دیگر کلمه ای شبیه به این سوزنی آورده است که ظاهراً مراد قفقاز است بدین صورت :
شاعرانی کم ارزو کم قیمت
از حد بصره تا حد کفغاج .
ولی در بیت اول تصور نمیتوان کرد که شاعر در ردیف تنگت و تبت قفقاز آورده باشد خاصه که این شاعر در امر لغت و اعلام بی عدیل است و آش طفقاج نیز ظاهراً منسوب به همین شهر بوده که گران و پرخرج و مخصوص متمولین بوده است :
صاحب بود آنکه آش طفقاج خورد
گوزینه و لوزینه وگلناج خورد
نی چون تو کسی که آش تتماج خورد
در مصطبه ها بغل زند کاج خورد.

سوزنی .


محمود کاشغری در کتاب دیوان لغات الترک ذیل «تفغاج » (صورت دیگر طفقاج ) گوید: اسم ماچین است و آن بعد از چین است به مسافت چهار ماه راه و سپس می افزاید: اما چین سه بخش بوده است و در اصل یکی چین علیا در شرق تفقاج ، دیگر چین وُسطی یا خطای و سوم چین سفلی یا بَرخان که این اخیر به کاشغر است ، اما در این زمان (سال 467 هَ . ق .) تفغاج را ماچین و خطای را چین دانند. (دیوان لغات الترک چ استانبول 1333 هَ . ق . ج 1 ص 378). با اینهمه ممکن است محرف طمغاج باشد و آن نام شهری بوده است در اقصای ترکستان شرقی در حدود چین یا در داخل چین شمالی . به کلمه ٔ طمغاج رجوع شود. و ذکر آن در کتاب طبقات ناصری آمده بخصوص یک جا با کلمه ٔ تنگت استعمال شده و در اشعار شعرائی چون خاقانی و مختاری و دیگران ذکر گردیده و در کتبی چون سیرة جلال الدین منکبرنی و آثارالبلاد قزوینی و غیره نیز ثبت افتاده است .
ترجمه مقاله