ترجمه مقاله

طفق

لغت‌نامه دهخدا

طفق . [ طَ ف َ ] (ع مص ) درایستادن در کاری . (دهار). در کاری ایستادن . (زوزنی ). درکاری کردن ایستادن . (تاج المصادر) . طفوق . (منتهی الارب ). کردن گرفتن . و منه : طفقا یخصفان علیهما من ورق الجنة (قرآن 22/7)؛ یعنی دوختن گرفتند از برگ . و هو خاص بالاثبات فلایقال ماطفق . (منتهی الارب ). || شروع کردن . || نزدیک شدن . (منتخب اللغات ). || به مراد رسیدن . (منتهی الارب ). || به موضعی ماندن و بدانجا مقیم شدن . (منتخب اللغات ). لازم گرفتن جای را. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله