ترجمه مقاله

طلاع

لغت‌نامه دهخدا

طلاع . [ طِ ] (ع اِ) طلاع الشی ٔ؛ پُری چیزی . ج ، طُلْع. و منه حدیث عمر (رض ): لو ان لی طلاع الارض ذهباً لافتدیت به . (منتهی الارب ). پُری چیزی . (منتخب اللغات ). پُری . (مهذب الاسماء). || هرچه بر آن آفتاب تابد. (منتهی الارب ). طلاع الارض ؛ روی زمین که آفتاب بر آن تابد. (مهذب الاسماء).
ترجمه مقاله