ترجمه مقاله

طلق

لغت‌نامه دهخدا

طلق . [ طَ ل ِ ] (ع ص ) خندان و تازه روی . (منتهی الارب ). روی گشاده . گشاده روی . صاحب چهره ٔ باز. منبسطالوجه . مُستبشر. خندان لب . تابان روی .
- طلق اللسان ؛ گشاده زبان . زبان آور. فصیح .
- طلق الوجه ؛ خوشرو. بشاش .
- لسان ٌ طلق ؛ زبان تیز. (منتهی الارب ).
|| سخی . گشاده دست . || بی بند. رها. آزاد. || روشن . بی ابر.
ترجمه مقاله