ترجمه مقاله

طنطنة

لغت‌نامه دهخدا

طنطنة. [ طَ طَ ن َ ] (ع مص ) به آواز آوردن تشت و جز آن .(منتهی الارب ). || (اِ) بانگ رود و بربط. (مهذب الاسماء). بانگ رود. (دهار). حکایت آواز طنبور و مانند آن . (منتخب اللغات ) (منتهی الارب ). آواز رباب و بربط و رود و امثال آنها را گویند. (برهان ). آوازطنبوره و رود و بربط... و بمعنی آواز نقاره و کوس نیز مستعمل شده زیرا که از هر دو نقاره یکی زیر باشد و دیگر بم ، پس آواز زیر را طنطنه نامند و آواز بم رادمدمه . (غیاث ) (آنندراج ). || آوازه . (منتهی الارب ). کرّ و فرّ. (غیاث ) (آنندراج ) :
گرگ بیچاره اگرچه گرسنه ست
متهم باشد که او در طنطنه ست .

مولوی .


طنطنه ٔ ادراک و بینائی نداشت
دمدمه ٔ روبه بر او سکته گماشت .

مولوی .


آنجا که عشق طنطنه ٔ الرحیل زد
خود را سیاه مست بدریای نیل زد.

ملا قاسم مشهدی .


ترجمه مقاله