طوال
لغتنامه دهخدا
طوال . [ طَ ] (ع اِ) غایت زمانه . گویند: لااتیک طوال الدهر (و یضم ) و یقال طال طوالک و طیالک (بالکسر) ایضاً؛ ای عمرک او مکثک او غیبتک . (منتهی الارب ). عمر. || درنگ . (منتخب اللغات ).
- طوال الدار ؛ صحن دراز. (منتهی الارب ).
- طوال الدهر ؛ هرگز. هیچوقت .
- طوال الدار ؛ صحن دراز. (منتهی الارب ).
- طوال الدهر ؛ هرگز. هیچوقت .