ترجمه مقاله

طوقدار

لغت‌نامه دهخدا

طوقدار. [ طَ / طُو ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) اسم عامی فارسی قمری است . (فهرست مخزن الادویه ). کنایه از قمری و فاخته و کبوتر و مانند آن . (آنندراج ). قمری را نیز گویند. (برهان ) :
قمریَک طوقدار گویی سر در زده ست
درشبه گون خاتمی حلقه ٔ او بی نگین .

منوچهری .


|| دارنده ٔ طوق .دارنده ٔ گردن بند :
همه طوقداران ابا گوشوار
سراپرده آراسته شاهوار.

فردوسی .


|| کنایه از پسر امرد مخطط باشد. (برهان ). کنایه از جوان مخطط است . (آنندراج ). || بنده . اسیر. (برهان ) (آنندراج ). گرفتار. (برهان ).
ترجمه مقاله