طوی
لغتنامه دهخدا
طوی . [ طُ وا / طَ وا ] (اِخ ) ذوطوی ؛ موضعی است نزدیک مکه . شاعر گوید :
اذا جئت اعلی ذی طوی قف و نادها
علیک سلام اﷲ یا ربة الخدر
هل العین ریا منک ام انا راجع
بهم ّ مقیم لایریم عن الصدر.
و رجوع به ذوطوی شود.
اذا جئت اعلی ذی طوی قف و نادها
علیک سلام اﷲ یا ربة الخدر
هل العین ریا منک ام انا راجع
بهم ّ مقیم لایریم عن الصدر.
(از معجم البلدان ).
و رجوع به ذوطوی شود.