ترجمه مقاله

ظبظاب

لغت‌نامه دهخدا

ظبظاب . [ ظَ ] (ع اِ) بیماری ، هرچه باشد. رنج . درد. عیب .ما به ظبظاب ؛ باکیش نیست . || آبله ریزه ای که در چشم و رخسار ملاحان حادث شود. رجوع به جوش شود. || بانگ و فریاد. || سخن ترساننده به شرّ و بدی . || (مص ) تب زده گردیدن . || (اِخ ) نام پادشاهی از یمن . ج ، ظباظب .
ترجمه مقاله