ترجمه مقاله

ظهیرالدین

لغت‌نامه دهخدا

ظهیرالدین . [ ظَ رُدْ دی ] (اِخ ) (الامام ...) ولی ّالنسوی . معاصر عوفی است . عوفی درلباب الالباب گوید: او از علماء نامدار و افاضل ایام ،فضایل افاضل در پیش او قطری از بحری و نظم ثریا و نثر نثره در مقابله ٔ نظم و نثر او از سوره ای سطری و در نسا مصاحبت او دریافتم و این رباعی از وی شنیدم :
صبحی ندمد زآخر هیچ شبی
تا تازه به رویم نرساند تعبی
حاصل من بی دولت حرمان ، روزی
دارم ز تر و خشک جهان چشم و لبی .
و این قطعه در جواب شعر قاضی امام شمس الدین نسوی گفته رَحِمَه ُ اﷲ.
قطعه :
جز به جنابت اگر خطاب نویسند
نقش معماست کآن بر آب نویسند
در نسبت خسروی ز دانش گیرند
در لقبت مالک الرقاب نویسند
کلک ترا مشرف ممالک خوانند
کف ّ ترا نایب سحاب نویسند
عرش جنابا به ذات عرش و تعلّیش
پس به خطی کاوّل کتاب نویسند
گر همه کُتّاب عصر وقت بلاغت
مثل تو فصلی به هیچ باب نویسند
مهررُخا کین من ز چرخ بخواهی
تات به اضعاف آن ثواب نویسند
نوک قلمهای فاضلان زمانه
چند ز تشویش و اضطراب نویسند
دفتر عاهات در مطالعه دارند
وز سیر دهر انتخاب نویسند
آینه ٔ روح را مدادت خوانند
آبله ٔ راح را حباب نویسند
بازخرم از بلای دهر که کُتّاب
صدر ترا مرجع و مآب نویسند
قطعه ٔ قلبم جواب شعر تو شاید
عکس صدا را اگر جواب نویسند.
رجوع به لباب الالباب عوفی ج 1 صص 243-244 شود.
ترجمه مقاله