ترجمه مقاله

عابد

لغت‌نامه دهخدا

عابد.[ ب ِ ] (ع ص ) پرستنده ٔ خدا و ملتزم به شرائع دین . (از اقرب الموارد). پرستنده . عبادت کننده :
عابدان را پرده این خواهد درید
زاهدان را توبه آن خواهد شکست .

خاقانی .


خدا از عابدان آنها گزیند
که در راه خدا آن را نبیند.

نظامی .


چه گویی در حق فلان عابد که دیگران به طعنه سخنها گفته اند. (گلستان سعدی ).
گفتم میان عالم و عابد چه فرق بود
تا اختیار کردی از آن این فریق را.

سعدی (گلستان ).


|| موحد. (ذیل اقرب الموارد بنقل از تاج العروس ). || خادم . (اقرب الموارد). || مرد با ننگ و عار. و گفته اند بدین معنی است قول خداوند تعالی : ان کان للرحمن ولد فانا اول العابدین . (قرآن 81/43). أی اول الاَّنفین . (از منتهی الارب ).
ترجمه مقاله