ترجمه مقاله

عادل

لغت‌نامه دهخدا

عادل . [ دِ ] (ع ص ) داددهنده . ج ، عدول . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مقابل فاسق . || مشرک که غیر حق تعالی را به حق برابر و شریک سازد. (مهذب الاسماء). و منه قول امراءة للحجاج انک لقاسط عادل ؛ أی مشرک . (اقرب الموارد). || راست . درست . مستقیم ؛ میزان عادل یعنی ترازوئی راست ، مقابل میزان مایل . (مهذب الاسماء).
ترجمه مقاله