ترجمه مقاله

عاضد

لغت‌نامه دهخدا

عاضد. [ ض ِ ] (ع ص ) یاری کننده . (اقرب الموارد). || به جانب ستور رونده . || شتر که بازوی ناقه گیرد و بخواباند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || خر که مادیان را از اطراف و جوانب فراهم آرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || سهم عاضد؛ تیری که بطرف راست یا چپ نشانه افتد. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله