ترجمه مقاله

عاقد

لغت‌نامه دهخدا

عاقد. [ ق ِ ] (ع ص ) عقدکننده . || گره زننده . (غیاث اللغات ). استوارکننده . (اقرب الموارد). || جاء عاقداً عنقه ؛ آمد خم کننده گردن خود را از روی تکبر. (اقرب الموارد). || در اصطلاح فقها، اجراکننده ٔ صیغه در معامله . || کسی که عقد نکاح بندد. (ناظم الاطباء). || آهوی گردن کج کرده یا گردن بر سرین نهاده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || ناقه ای که گره کند دم خود را و آن علامت آبستنی است از وی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله