عالم آشوب
لغتنامه دهخدا
عالم آشوب . [ ل َ ] (نف مرکب ) برهم زننده ٔ عالم . بمجاز آنکه مردمان را فریفته ٔ زیبائی خود سازد. بغایت زیبا. سخت خوش صورت و دلفریب :
پری پیکری بود محبوب من
بدو گفتم ای عالم آشوب من .
گر در قیامتت هست این ناز عالم آشوب
خوش آفتی است در پیش هنگامه ٔ جزا را.
پری پیکری بود محبوب من
بدو گفتم ای عالم آشوب من .
سعدی (بوستان ).
گر در قیامتت هست این ناز عالم آشوب
خوش آفتی است در پیش هنگامه ٔ جزا را.
عرفی .