عالم افروز
لغتنامه دهخدا
عالم افروز. [ ل َ اَ ] (نف مرکب ) روشن کننده ٔ عالم . (ناظم الاطباء). افروزنده ٔ جهان :
گل باغ شه عالم افروز باد
چراغ شبش مشعل روز باد.
روزی و چه روز عالم افروز
روشن همه چشمی از چنان روز.
و چهره ٔ مقصود چون روز عالم افروز روی نماید. (سندبادنامه ص 215).
گل باغ شه عالم افروز باد
چراغ شبش مشعل روز باد.
نظامی .
روزی و چه روز عالم افروز
روشن همه چشمی از چنان روز.
نظامی .
و چهره ٔ مقصود چون روز عالم افروز روی نماید. (سندبادنامه ص 215).