ترجمه مقاله

عالیة

لغت‌نامه دهخدا

عالیة. [ ی َ ] (ع ص ) مؤنث عالی . (اقرب الموارد). || (اِ) نوک سرنیزه یا سر آن یا نصفش که متصل به سنان است . (المنجد) (مهذب الاسماء). || (اِخ ) زمین مافوق نجد تا متصل به تهامه و تا سرحد مکه ٔ معظمه و آن حجاز است و دِه هاست بر سواد مدینه و آن را عوالی خوانند. نسبت بسوی عالی و عُلوی از جهت آنکه «عالیة الشی ٔ» بلندترین از چیزی را گویند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || سرزمین حجاز که مشتمل است بر بلاد واسعه و مواضع شریفه ، و یا آن قسمتی که از رمه تجاوز میکند تا مکه و یا مشتمل است بر همه ٔ آن قسمتی از قریه ها و آبادیهای مدینه که از طرف نجد تا تهامه یافت میشود و قسمت واقعه در مابین را سافله گویند. (معجم البلدان ج 6 ص 10). || (ص ) حروف عالیه و عالیات عقول و نفوس طولیه و عرضیه اند که کلمات اﷲ التامات هم گویند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 357). رجوع به حروف عالیه شود.
- مدارج عالیه ؛ درجه های بالا.
- مدارس عالیه ؛ دانشکده ها و دانشگاهها.
- مقامات عالیه ؛ مقامات بالا.
ترجمه مقاله