ترجمه مقاله

عانک

لغت‌نامه دهخدا

عانک . [ ن ِ] (ع ص ) ریگ توده ٔ بر هم نشسته و سخت گردیده و در برچسبنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || لازم چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || زن فربه و سرخ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || خون سرخ رنگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله