ترجمه مقاله

عبادت

لغت‌نامه دهخدا

عبادت . [ ع ِ دَ ] (ع مص ) عبادة. پرستش کردن . بندگی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || طاعت و نهایت تعظیم برای خدای متعال . (از اقرب الموارد) :
جان تو از بهر عبادت شده ست
بسته در این خانه ٔ پراستخوان .

ناصرخسرو.


گفتم عبادتی که به یک حرف باشد آن
گفتا که عابدونی فی النار والسقر.

ناصرخسرو.


پس اگرچند روزی صبر باید کرد در رنج عبادت . (کلیله و دمنه ).
نان از برای کنج عبادت گرفته اند
صاحبدلان نه کنج عبادت برای نان .

سعدی (گلستان ).


عبادت بجز خدمت خلق نیست
به تسبیح و سجاده و دلق نیست .

سعدی (گلستان ).


ترجمه مقاله