ترجمه مقاله

عبوس

لغت‌نامه دهخدا

عبوس . [ ع َ ] (ع ص ) بسیار ترش روی . (اقرب الموارد). || شیربیشه . || روز بد که از آن روی ترش شود. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله