عجاب
لغتنامه دهخدا
عجاب . [ ع ُ ] (ع ص ، اِ) کار نیک شگفت . (منتهی الارب ). آنچه تجاوز کند از حد عجب . (اقرب الموارد) :
من رآنی فقد رأی ̍ اﷲ گوی
کاین نظر بس عجاب دیدستند.
|| امر عجاب و شی ٔ عجاب ؛ آنچه از آن تعجب کنند. (اقرب الموارد).
من رآنی فقد رأی ̍ اﷲ گوی
کاین نظر بس عجاب دیدستند.
خاقانی .
|| امر عجاب و شی ٔ عجاب ؛ آنچه از آن تعجب کنند. (اقرب الموارد).