ترجمه مقاله

عداد

لغت‌نامه دهخدا

عداد. [ ع ِ ] (ع اِ) همتا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || حریف . القرن . یقال ؛ هو عدادک ای قرنک . || بخشش . || اثری از دیوانگی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || هنگام مرگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بانگ کمان .(اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (مص ) پیدا شدن اثر درد گزندگی از مار بعد از سالی . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِ) درد مطلقا. (اقرب الموارد) (آنندراج ).
ترجمه مقاله