ترجمه مقاله

عدو

لغت‌نامه دهخدا

عدو. [ ع َدْوْ ] (ع مص ) دویدن اسب . (منتهی الارب ). || دویدن خواستن اسب . (منتهی الارب ) (فرهنگ نظام ). || ستم کردن بر کسی . || درگذشتن از حد. || بازگردانیدن و مشغول کردن از کار. || برجستن به سر کسی . || تجاوز کردن . || درگذشتن از کار و ترک دادن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). جاوزه و ترکه . || دستبرد زدن دزد بر قماش . و اللص علی القماش . (از اقرب الموارد). || دشمنی کردن . (از قطرالمحیط).
ترجمه مقاله