ترجمه مقاله

عربستان

لغت‌نامه دهخدا

عربستان . [ ع َ رَ ب ِ ] (اِخ ) عربستان شبه جزیره ای است که از طرف جنوب به خلیج عدن و تنگه ٔ باب المندب و اقیانوس هند و دریای عمان و از مغرب به دریای سرخ (قلزم ) و ترعه ٔ سوئز و از مشرق به دریای عمان و خلیج فارس و عراق عرب و از شمال غربی به طرف جنوب شرقی شبیه شکل ذوزنقه ٔ غیر منتظم است از طرف شمال میان شامات و نجد و در طرف جنوب میان نجد و حضرموت و عمان و یمن دو کویر بسیار وسیع واقع شده است (کویر نفود و کویرالربع الخالی ). در شمال غربی میان مدیترانه و فلسطین و خلیج عقبه و ترعه ٔ سوئز شبه جزیره ٔ سینا واقع است . در مشرق این شبه جزیره و در جنوب بحر میت و فلسطین خطه ٔ سرحدی بین حجاز و فلسطین است معروف به وادی العریة که مملکت نبطی های قدیم و پای تخت آنها بوده است که در مآخذ رومی و یونانی پترا مینامیدند. در جنوب این خطه و در امتداد سواحل عقبه و دریای سرخ از شمال غربی به جنوب شرقی ، خاک حجازممتد میشود. و باز در امتداد ساحل و به همان قرار ولایت کوچک عسیر و در جنوب عسیر خطه ٔ یمن واقع است که تا دریای سرخ و تنگه ٔ باب المندب کشیده میشود. و پس از آن در انتهای جنوب عربستان و ساحل دریای عربستان و اقیانوس هند و از مشرق به مغرب ابتداء ناحیه ٔ عدن است و در مشرق آن حضرموت و در مشرق حضرموت خطه ٔ ساحلی مهره است ، در ساحل غربی خلیج فارس رو به شمال غربی ولایت لحساء است ، در شمال این ولایت و جنوب بصره ناحیه ٔ کویت است و در وسط قطعه ٔ عربستان میان عمان از طرف مشرق حجاز و از طرف مغرب کویر دهناء است ، از جنوب کویر، نفود، و از شمال مملکت نجد و یمامه واقعاند.
دولت : در سرزمین عربستان از زمان بسیار قدیم و عهد ماقبل از تاریخ شعبه ای از اقوام سامی ساکن بودند. این قوم که اکنون عرب خوانده میشوند اغلب صحرانشین بودند و بجز در مناطق ساحلی آن و عراق تمدنی وجود نداشت ، در این قطعه از قرون بسیار قدیم شاهراهی برای تجارت هند با مصر و سوریه و بابل بود و با دول بزرگی مانند مصر، بابل ، فینیقیه و یهود مراوده داشتند و امتعه ٔ ممالک دوردست را بخود جلب میکردند و بدین طریق عمان ، شرق عربستان ، حضرموت و سواحل جنوبی یمن راه تجارتی بود و بدین جهت در جنوب و جنوب غربی عربستان در عصر بسیار قدیم دول متمدن عربی نژاد تشکیل شدند مانند سلطنتهای معین و سبا و حضرموت و قتبان و بویژه معین مرکز عمده تجارت بود و برای تأمین راه تجارت به شمال در خط تجارت خود نفوذی پیدا کرده بودند.
سلطنت معینی ظاهراً قدیمترین دول متمدن عربستان بوده است و پیش از قرن هشتم قبل از میلاد تمدنی کافی داشتند.و دولت مهمی تأسیس کرده بودند که کتیبه ها و آثار زیادی از آن به دست آمده است . این مملکت عبارت از قسمت شمالی و شرقی یمن و قسمت جنوبی عربستان و مشرق آن خطه بود و شهر عمده آن معین (معان ) و پایتخت آن شهرهای قرنا (قرنه = سوداء) و یثیل (براقش ) بوده است که در شمال شرقی صنعاء امروزی واقع بود، ابتداء و انتهای این دولت بدرستی معلوم نیست ، برخی ابتدای آن را ازدو هزار سال قبل از میلاد میدانند و انقراض آن را درقرن نهم قبل از میلاد و برخی ابتدای آن را قرن دوازدهم و انتهای آن را قرن نهم قبل از میلاد میدانند. در جنوب شرقی مملکت معین سلطنت قتبان بوده است که با حکومت معین هم عصر بود. این دولت تا استیلای حمیریها درسال 115 ق . م . وجود داشت و پایتخت آنها تِمنَع یا تمناء در جنوب شرقی یا غربی مأرب بوده است . سلطنت حضرمَوْت نیز با معین هم عهد بوده آنان در اقصی نقاط جنوب عربستان حکومت میکردند. باری پای تخت این دولت ثبوه بود این دولت تا 300 ق . م . به دست حمیریها برافتاد. سلطنت سبا بدو دوره تقسیم میشود. ابتدا از سال تأسیس تا 550 ق . م . که سلطنت در دست کهنه بود و دوم از اواسط قرن ششم ق . م . تا انقراض که سلاطین مقتدر حقیقی بودند. در دوره اول پایتخت آنها صرواح بوده است . در سال 115 ق . م . قوم حمیر که از اقصای جنوب عربستان بودند ابتدا بر ممالک قتبانی و بعد بر سبا تسلط یافتند و سلاطین آنها را تبع نامیدند و بعدها سلاطین حضرموت سباویمنه نامیده شدند.
در قرن دوم مسیحی حبشیها به ممالک حمیریها استیلا یافتند و مبشرین مسیحی مسیحیت را داخل در یمن کردند و کلیساها بنا کردند و در این مدت تحولاتی نیز پدید آمد. حمیریها که از تسلط حبشیهای مسیحی و بیگانه به خاک خود ناراضی بودند به دربار ایران استغاثه و از نوشروان استمداد نمودند دولت ایران درحدود سال 570 م . به یمن لشکرکشی کرد و حبشی ها را شکست داد و سرانجام ایرانیان در یمن حکمرانی کردند. دربعضی از نواحی دیگر سرزمین عربستان نیز حکومتهائی بودند مثلاً در تمام خلیج عقبه و شمال شرقی شبه جزیره سینا از قرن چهارم ق . م . نبطی ها دولت متمدنی داشتند و این مملکت مرکز تجارت بود و بعدها بتمام اراضی سرحدی میان شامات و عربستان از فرات تا دریای سرخ اسم نبطی داده شد و پایتخت آن پترا بود و دارای زبانی خاص بودند. و در شمال العلاء تمدن ثمودی واقع بود در شمال شرقی حجر در 14 فرسخی تیما واقع است که مرکز تمدنی بسیار قدیم بود که نفوذ بابلی و آرامی در آنجا پیدااست و در سال 192 - 211 م . شهر تدمر به دست امپراطور روم بود و پس از شکست روم از شاپور اول پادشاه ساسانی در سال 260 م . ایرانیان شمال سوریه و آسیای صغیررا گرفتند. گذشته از دول و نواحی متمدن عربی ، مردم عربستان بر دو نوع بودند، بادیه نشین و حضری . حضریها اگرچه شهر و قصبه داشتند ولی در درجه ٔ ابتدائی بودندو بدویها از هر جهت آنها را احاطه کرده بودند و با آنها مخلوط بودند در سرحدات عربستان این حضریها تحت نفوذ دول متمدن بزرگ دولی نیم متمدن بوجود آوردند تااعراب بدوی را تحت نفوذ خود آرند و بطور کلی خطه ٔ عربستان در تحت نفوذ سه دولت ایران ، روم و حبشه بود. مشرق و شمال شرقی آن زیر حمایت دولت ایران و شمال غربی تابع روم و قطعات مرکزی و جنوب زیر نفوذ حبشه بودند و بالجمله از مجاورت و معاشرت با این دول ، دول نیمه متمدنی بوجود آمد که هر کدام تابع دولت متمدنی بود بدین طریق حیره و غسان و کنده تحت نفوذ ایران و روم و یمن بودند، مملکت حیره از اواخر قرن سوم تا 602 م . ادامه داشت سدی میان ایران و اعراب بادیه بود و در زیر سلطنت ملوک لخمی ها بودند این مملکت بتدریج وسعت یافت و از فرات تا نجد امتداد یافت و قریب 300 سال لخمی ها سلطنت کردند، سلاطین حیره که دست نشانده ٔ ایرانیان بودند غالباً با دولت روم و ملوک غسان که تابعروم بودند زد و خورد داشتند سلاطین غسان حدود 600 م .در سرزمین حوران و جنوب غربی آن در اراضی بلقاء و جولان سلطنت داشتند و تحت حمایت روم بودند آنان بعداً بواسطه ٔ پیش آمدهائی با ایرانیان همدست شدند و در سال 614 م . که خسروپرویز دمشق را گرفت سلطنت غسانیان پایان یافت . ملوک کنده در مرکز عربستان و نجد و یمامه سلطنت داشتند و در 480 م . تمام قبائل نجد از جنوب تاشمال در زیر لوای کنده متحد شدند. قسمت مهم سرزمین عربستان در طول تاریخ موطن بابلیان ، آشوریان فینیقیان و عبرانیان و سپس عناصر یهود و مسیحیت بوده است و بنا بر تحقیق عرب همان نژاد سامی است پس از ظهور اسلام مهد و محل تمدن اسلامی گردید و دگرگونی خاص در اوضاع اجتماعی آنجا پدید آمد. برخی گویند موطن اصلی نژادسامی افریقای شرقی است و برخی دیگر گویند موطن اصلی این نژاد عراق است . ولکن قول محقق این است که موطن اصلی این نژاد شبه جزیره ٔ عرب است و چنانکه از منابعتاریخی به دست آید در حوالی سال 3500 ق . م . مردمی از نژاد سامی از راه شرق افریقا مهاجرت کردند. و به طرف شمال سرازیر شدند و با سکنه ٔ مصر که حامی نژاد بودند اختلاط پیدا کردند و در حوالی نیمه ٔ هزاره سوم ق .م . مردم سامی نژاد مهاجرت دیگر را شروع کردند.
مردم عربستان : مردم عربستان دو دسته اند یک دسته شهرنشین و دسته دیگر بادیه نشین ، و این امر از قدیم الایام حتی تاکنون موجب شده است که حدود حقیقی مردم عربستان معلوم نگردد. شغل مردم عربستان زراعت و تربیت شتر و تجارت بوده است البته خصوصیات روحی و اقتصادی آنها برحسب مناطق مختلف فرق میکند. بسیار از مردم سرزمین عربستان هنوز در حالت نیم بداوت زندگی میکنند و آثار تمدن کمتر در آنجا نفوذ کرده است . باستثنای مردم شهرنشین مکه و مدینه و یمن و صنعا وعدن که تا اندازه ای باز هم بتفاوت با اوضاع تمدن امروزی آشنائی دارند و تحت تأثیر و نفوذ تمدن واقع شده اند. مردم ده و بادیه نشین اغلب همان حالت و روحیات بداوت را حفظ کرده اند مردم قصیم از لحاظ اخلاقی نرم ترو ملایمترند تا مردم حوالی یمن و عدن و مردم ریاض ازبعضی جهات دارای ظرافت خاصی میباشند. بطورکلی مردم عربستان بافتخار گذشته ٔ خود و نژاد خود هنوز هم میبالند و حتی برخی از آن نواحی مانند قصیم خود را از سایرین برتر و مقدم میدارند و مردم عارض خود را از لحاظ شجاعت مقدم میدارند و مردم بحرین خود را از مردم کویت برتر می دارند.
زندگی بدوی : گذشته از مراکز مهم و شهرهای عربستان مردم بدوی هنوز هم به زندگانی بدوی خود و چادرنشینی آن چنان عادت کرده اند که حاضر بترک آن نمی باشند. زندگی بادیه نشینی که شامل بسیاری از سکنه ٔ عربستان است بدین طریق است که مردم همواره در سیر آفاق اند و طبق فصول مختلف منطقه هائی را که مناسب با زیست و زندگی آنها و احشام آنها است انتخاب مینمایند بدانجا کوچ میکنند و هر سرزمین که در فصول مختلف مستعد زندگی باشد اشغال میکنند یک منطقه ٔ مستعد برای زندگی مردم بادیه نشین منطقه ای است که مرتع کافی برای احشام و اغنام آنان داشته باشد این مردم علاوه بر تربیت مواشی و احشام در گذشته از راه چپاول و غارت اموال دیگران نیز زندگی میکردند. سر و کار مردم بادیه نشین با شتر، بیابان قفر و خرماست مردم بادیه نشین در حفظ رسوم و عادات قومی خود سخت پایبند میباشند. بجز قسمتی از جزیرةالعرب بقیه ٔ نقاط آن مسکونی است و مع ذلک اکثر مناطق آن حاره است و مردم آن سرزمین بواسطه ٔ زیادی حرارت که موجب از بین رفتن میکربهاست دارای عمر درازی هستند. بویژه در مناطق سرسبز و حاصل خیز آن که عمرهای مردم درازتر است .
بارندگی و آب : بارندگی درحجاز بسیار کم است و درجه ٔ حرارت آن سرزمین زیاد است . حد متوسط حرارت سرزمین یمن 80 - 90 است و هوای آن مرطوب است . در مدینه حرارت از 70 تجاوز نمی کند و طائف بهترین مناطق حجاز است از لحاظ آب و هوا، در سرزمین عربستان انهار بمعنی معروف در کشورهای دیگر وجود ندارد. لکن بعضی از مجاری یا نهرهای کوچک دائم الجریان در یمن و عدن ، و لحساء و عمان و نجد و جز آنها وجود دارد که در آنها آب جریان دارد. این گونه نهرها طولانی ولی کم عمق اند و طولانی ترین آنها وادی الرمة است که از نزدیک مدینه شروع میشود و از قصیم میگذرد. و دیگر وادی حنیفه است که از آب ریزهای کوههای غربی آب گرفته و به نزدیکهای خلیج فارس منتهی میشود، اما وادی هائی که به طرف بحر احمر جریان دارند عمق زیادتری دارند.
نسب : در میان اعراب مسأله ٔ نسب اهمیتی عظیم داشته و هنوز هم تا حدی دارد و دانستن نسب قبائل و اشخاص فن مهمی در میان آنها بود، دست نسب شناسان عرب تمام قبایل و تیره ها وشاخه های آنها را شرح میدادند و ضبط میکردند و اگرچه نسب نامه بعد از اسلام مدون گردید، لکن قسمت عمده ٔ آنها از محفوظات و روایات سینه به سینه بوده است . بطورکلی نسب شناسان ، اعراب را بدو شجره ٔ بزرگ تقسیم کنند: عربهای جنوبی از یمن و عربهای شمالی ، که اول را به قحطان و دوم را به عدنان میرسانند و عربهای قحطانی و عدنانی می نامند. عربهای یمن اعم از حمیریها سبائیها و معینی ها و قتبانیها و حضرموتیها و عربهای بدوی آن مملکت که به بنوکهلان معروف هستند عرب اصلی بوده اند (عرب عاریه ). و همین طور طوائف منقرض شده عاد و ثمود، طسم ، عرب مستعربه اند یعنی اصلاً از نژاد عرب نمی باشند و در عرب مستهلک شده اند. بطور کلی قبائل قدیم عرب عبارت بوده اند از: غسانیها، لخمیها، کندیها، طی ، عامله ، جذام ، ازد، تنوخ ، خزاعه ، بنوجرهم ، خزرج ، که عربهای جنوبی و قحطانی اند. بعضی مردم و سکنه ٔ عربستان را به چند دسته و طبقه تقسیم کرده اند: 1 - عرب بائده . 2 - عرب عاریه . 3 - عرب مستعربه . و از لحاظ نسبت ابتداء به دو قسم قحطانیه و عدنانیه تقسیم کرده اند، مسکن قحطانیه یمن و عدنانیه حجاز است و گویند عرب قحطانی اصل اند و عدنانیه فرعند که عربیت را از قحطانیه گرفته اند. شکی نیست که عرب جاهلیت اهمیت خاصی به انساب میدادند و آن یکی از افتخارات عرب و قبائل بشمارمیرفت ، مستشرقین به این موضوع که عرب را به قحطانیه و عدنانیه تقسیم کرده اند توجهی خاص کرده اند. نسابون اقدم طبقات عرب را به ابناء سام نسبت داده اند و اسماء ابناء سام را از تورات نقل کرده اند. در مسأله ٔ انساب و طبقات عرب از کتاب مقدس عهد عتیق بسیار استفاده شده است . از جمله قبائل عرب قدیم که در قرآن و تورات آمده است : عاد، ثمود، طسم ، جدیس ، امیم ، جاسم ، هود، عبیل ، عبدضخم ، عمالقه ، قوم نوح اند ولی اکثر در وجود این طبقات شک کرده اند.
قبیله : نظام قبیله در اجتماعات بدوی اصل اجتماع آنها را تشکیل میدهد چند خیمه را حی نامیده اند و اعضاء یک حی را قوم نامند. افراد یک قوم مردم خود را یک خون دانسته و نسبت بیک رئیس که از میان خود برمیگزیده اند خاضع بودند، معمولاً رئیس مسن ترین آنها بود و هر قومی با اضافه کردن کلمه ٔ بنی به اسم ، مشخص میشدند. هرخیمه بامتاع مختصری که در آن هست ملک یک فرد است لکن آب و مرتع و زمین زراعی ملک مشاع برای قبیله است . رئیس را شیخ مینامیدند و او مسن ترین اعضاء قبیله بوده و سمت زعامت داشته است . علاوه بر رعایت سن باید دارای صفات بارز شجاعت و درایت و شخصیت خاص و مورد پسندباشد. وی موظف بود در کلیه شؤون افراد قبیله از امور قضا و جنگ و دفع منازعات دخالت کند، و باید قبل از تصمیم با زعماء قوم مشورت کند و مادام که مردم از او راضی بودند بدان سمت باقی می ماند.
عصبیت : یکی از امور مهمی که در قبائل بدوی رعایت آن میشده است روح عصبیت در افراد قبیله بوده است ، بطوری که هر فرد خود را فدای قبیله میدانست و بالاخره اصل ، قبیله بوده است و افراد مستهلک در قبائل بوده اند البته در این مورد تحولاتی نیز پیدا شده است .
قصاص : اعراب بدوی از قدیم الایام بر این بودندکه خون را باید با خون شست و هیچ نوع کیفر دیگری راقبول نداشتند و در این میان بعد از قاتل نزدیک ترین فرد به قاتل مسؤول بوده است و گاه اقرباء مقتول تا 40 سال دست از خونخواهی برنمی داشتند و در فکر انتقام بودند.
دین اعراب قدیم : دین عرب مکه اصلاً ستاره پرستی و رب النوع پرستی و بظاهر بت پرستی بود و بتهای سنگی و چوبی که هر یک مظهری از امور معنوی بودند میپرستیدند مانند «ود» که مظهر ماه بود و هبل خدای بزرگ مکه و بعل ، لات ، منات ، سواع ، یعوق ، یغوث ، نصر. این وضع البته به دست توانای حضرت رسول اکرم (ص ) درهم ریخته شد و مردم را به یهوه خدای یگانه که اﷲ گفته شد دعوت فرمودند و مهمترین مبارزات اولیه ٔ حضرت رسول همین بود.
خدایان قدیم : خدایان قدیم عربستان عبارتند از صدی ، ضرا، صمو، هباء، عزا، طوطمیه ، ذات انواط که درخت معروفی است ، ذوالخلصة که خانه ای بوده در قریه ٔ ثروق که عرب مانند مکه آن را متبرک میدانستند، سعد که سنگ بزرگی بوده است بساحل جده ، بعل ، مردوخ وأنو که ارباب بابلیان بوده است و نیز هبا، ثالوث ، ینبو، عشتار، لاتو،مامناتو.
خدایان یهود: خدایان عرب یهود مذهب عبارتند از خدای یمن ، استار، ود، نانکروب ، شمس ، انومائی ، هوباس ، و ... از خدایان بزرگ آنها هبل (بت بزرگ ) لات مناة، ودّ، قزح است ... (از الاساطیر العربیة. محمد عبدالسعیدخان ).
محصولات : خشکی هوای عربستان و شوره زار بودن خاک آن مانع اساسی برای سرسبز شدن این سرزمین است . مهمترین محصولات عربستان بدین قرار است ، حجاز: خرما. یمن : گندم و جو. عمان ولحساء: برنج و ذرت و صمغ عربی و قهوه و زغال . شام : انگور، کشمش ، زیتون ، انار، سیب ، زردآلو، پرتقال ، لیمون ، نی شکر، خربوزه ، موز. و میوه های دیگر که هر یک مخصوص منطقه ای معین است . در بین اعراب مهمترین درختها درخت خرماست چنانکه مهمترین حیوانات شتر است .
حیوانات : بطورکلی از امثله و اخبار عرب برمی آیددر سرزمین عربستان پلنگ ، گرگ ، روباه ، شیر، کرگدن ، عقاب ، باز، بوم ، کلاغ ، هدهد، قبرة، بلبل ، کبوتر، کبک ، قطا، شتر، الاغ ، سگ ، اردک ، گوسفند، قاطر، ملخ و جز آنها وجود دارد و اسبان عربی مشهور است .
خانه ٔ کعبه و ولایت آن : ولایت کعبه را ابتدا اسماعیل بن ابراهیم بعهده داشت و بعد از مرگ او ثابت بن اسماعیل و سپس بترتیب مفاض بن عمروالجرهمی ، عمروبن حارث الغسان ، خلیل بن حبضه ، غوی بن مربن اد، قصی بن کلاب ، عبدالدار، هاشم بن عبدمناف ، عبدالمطلب ، عباس بن عبدالمطلب ، عهده دار ولایت کعبه بودند. (رجوع به تاریخ ادبیات ایران ص 62، 105، ایران در زمان ساسانیان ، صص 80 -103، عرب قبل از اسلام تقی زاده و مقدمه ٔ ابن خلدون شود.)
صنایع: صنایع آنها عبارت است از ریخته گری ، تجارت ، آهنگری ، بیطاری ، حجامت ، فصد و جز آن . مردم عربستان بطور عموم اشتغال به صنعت را زشت میدانستند و کسانی که بدین گونه کارها اشتغال داشته اند یا از ملت غیرعرب بوده اند یا از مردمی که رعایت اصول نژادی را نکرده اند و این گونه افراد مورد سرزنش و حقارت بوده اند. از صناعات و اشتغالات مشهوری که عرب بدوی بدان اشتغال داشته است غواصی لؤلؤ است که قواعدی خاص برای این کار داشته و نظامات معینی مقرر بوده است که از حد آن تجاوزنمی شد.
طب و بهداشت : مردم عربستان کمتر توجه به طب داشتند و مطابق همان اصول قدیم مریضهای خود را معالجه میکردند و البته در میان مردم صحرانشین از قدیم الایام نوعی از بهداشت و طبابت خانگی وجود داشته است که ظاهراً اصالت عربی دارد. گو اینکه قسمتهای بسیاری از آن را در اثر رفت و آمد و معاشرت با مردم دیگری از ملت های بیگانه گرفته اند، البته اکنون در بسیاری از شهرهای عربستان مدارس طب تأسیس شده است و به طب جدید هم آشنائی دارند.
علوم و معارف : چنانکه از بعضی از خانواده های علمی نجد و احساء صرف نظر کنیم میتوانیم بگوئیم بلاد عرب خالی از مدارس بمعنی خاص بوده است و در دوران بسیار قدیم و قبل از اسلام اصولاً توجهی به این قسمتها نمی شده است و مجموعه ٔ هنر آنها تفاخر به ملیت و سرودن اشعار ملی بوده است که حاکی از برتری نژادی و قومی میباشد و بجز بعضی از نواحی آن که از پرتو علوم و معارف ایرانی مستفیض بوده اند، خود دارای مدارس قابل توجهی نبوده اند. پس از ظهور اسلام و تحریض و تحریک بر علم و معرفت به این قسمتها نیز توجه شد و بوسیله ٔملتهای دیگر بویژه ایرانیان اقدام به تأسیس مدارس و مساجدی گردید که علوم دینی و تفسیر و فقه و حدیث در آنها تدریس میشد در دوره های اخیر نیز با کوشش زیادی مدارس به سبک جدید کم و بیش رایج گردید و در این راه قدمهای مؤثری برداشته شده است .
علماء عربستان : علماء عربستان در دوره ٔ اسلامی مانند سایر کشورهای اسلامی عبارت بوده اند از علماء دینی که عمده اشتغالات آنها تفسیر و فقه و حدیث و اصول بوده است و احیاناً در میان آنها دیده میشودکه کسانی به فلسفه و علوم ریاضی نیز توجه داشته اند همزمان با تحولاتی که در دنیا بوجود آمد و در رشته های مختلف نیازمندیهایی پیدا شد متدرجاً و به طور آرام نیز ثمره ٔ تمدن علمی امروزی در کشورهای عربی کم و بیش نمودار شده است نهایت آنکه آنان را در مراتب تمدن با ملل همجوار خود به سبب تفاوت مناطق اختلافاتی مشاهده میشود.
کرم : یکی ازصفات بارز و نمودار مردم عربستان در عرب جاهلیت و به نحو عاقلانه تری در اسلام کرم و جود و جوانمردی و مهمان نوازی بوده است که عرب همواره بدان افتخار میکند مضیف های متعدد در تمام مناطق و شهرها و حتی میان چادرنشین ها وجود داشته است که در آنها از واردین پذیرائی میشده است . مردم عربستان سخی و دست و دل باز و منیعالطبع و جوانمرد بوده اند و این صفت یکی از صفات بارزه و ممتازه ٔ آنها به حساب می آید. در این مورد قصه ها و حکایتهای شیرین وجود دارد که نمودار کرم و اخلاق و فتوت آنهاست .
زن : در سرزمین عربستان توجه خاصی به آموزش زن حتی در دوره ٔ اسلام نداشته اند و بجز قرائت قرآن و فرا گرفتن مسائل مذهبی علوم و فنون دیگررا برای زن مجاز نمی دانستند این وضع کم و بیش در کشورهای دیگر مسلمان نیز وجود داشته است .
القاب : ق یکی از مسائل مورد توجه و مهم عرب جاهلی انتخاب القاب و انتسابات است که مایه فخر آنها محسوب میشد و هر طایفه و قومی را لقبی بوده است ، اشخاص سرشناس و رجال آنها نیز برای خود القابی داشته اند و در این مورد وضع خاصی داشتند که بطور آزادانه هر نوع لقب و کنیتی را بدیگری میدادند و برخی را فقط به نام میخواندند و امرا و ملوک خود را به القاب و اسماء خاص نام میبردند مانند ملک ، عبدالعزیز، طویل العمر، شیخ ، امام ، و از جمله القاب عبدالعزا، عبدمناف ، عبدالدار و غیره بوده است . کنیه ها معمولاً با اب و ام شروع میشود. مانند ابوعبداﷲ، ابودرداء ابوجعفر و ام لیلی ، و ام سکینه ... و نمودار انتساب خاص است .
مساوات : اگر تفاخر و تفاضل و انتسابات اقوام عرب را ندیده بگیریم تقریباً مردم عربستان از لحاظطبقاتی خود را مساوی یکدیگر میدانستند نهایت خود رااز سایر نژادها برتر می شمردند ولکن فضل و برتری در میان خود آنها نبود برتری خاصی برای افراد و مقامات قائل نبودند اعم از حاکم و رعیت و حتی در دوره های اسلامی این معنی محقق شد که بموجب آیه ٔ شریفه «ان أکرمکم عنداﷲ اتقی̍کم » (قرآن 13/49)، هیچ فردی اعم از مالک و مملوک ، حاکم و امیر و جز آنها بر دیگری برتری نداشت و چنانکه حاکمی اجحاف میکرد مانند افراد عادی مورد سیاست شرعی واقع میشد البته این وضع تا اندازه ای از ثمرات تساوی خاص اسلامی است .
نظر اجمالی به اوضاع عربستان بعد از اسلام : مقارن با ظهور اسلام آشفتگی خاصی در خطه ٔ عربستان حکومت میکرد ظهور اسلام یکی از حوادث مهمی است که تاریخ ملت عرب و بلکه بسیاری از ملل دیگر را دگرگون کرد و سرزمین های زیادی را از نظر جغرافیائی و اجتماعی واژگون نمود. بسیاری از سرزمین ها که از لحاظ زبان و عادات و رسوم با اعراب تفاوت کلی داشت بر اثر تعالیم اسلامی و تسلط اعراب بر آنها رنگ عربیت به خود گرفت بطوری که در قرون و اعصار بعدی آنها را جزء کشورهای عربی به جساب آوردند. اسلام برای ملت عرب با رهبری ملتهای دیگر چون ملت ایران تمدنی بساخت و آنان را به نظم و ترتیب اداری و کشورداری آشنا ساخت . (از الاساطیر العربیة تألیف محمد عبدالسعیدخان ، تاریخ العرب محمد مبرول نافع -مصر 1953 م .) (از پرویز تا چنگیز تألیف تقی زاده ) (تاریخ العرب قبل از اسلام جواد علی بغداد 1951) (جزیرةالعرب فی القرن العشرین حافظ و هب مصر 1956) (العراق قدیماً و حدیثاً تألیف سیدعبدالرزاق حتی چ صیدا 1948 م .).
ترجمه مقاله