ترجمه مقاله

عرزم

لغت‌نامه دهخدا

عرزم . [ ع َ زَ ] (ع ص ) سخت . چیزی گرد سخت . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِخ ) علم است و منه جبانة عرزم ،منزلی در کوفه که فرودآمد در آن عبدالملک ابی میسر عرزمی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به عرزمی شود.
ترجمه مقاله