ترجمه مقاله

عرعرة

لغت‌نامه دهخدا

عرعرة. [ ع ُ ع ُ ة ] (ع اِ) سر هر چیزی و معظم آن ، از آن است عرعرة الجبل و السنام . (منتهی الارب ) عرعرةالجبل و السنام و الانف ؛ قسمت بالا و معظم کوه و سنام و بینی : نزل العدو بعرعرة الجبل و نحن بحضیضه ؛ دشمن در بالای کوه فرود آمده است درحالی که ما در قسمت پایین آن هستیم . (از اقرب الموارد). || سربند شیشه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عَرعرة. رجوع به عَرعرة شود. || مابین دو منخر. (از اقرب الموارد). عُرعُر. رجوع به عُرعُر شود. ج ، عراعِر. (از اقرب الموارد). قسمت غضروفی بینی . || زهار. || پایین شکم . || خرابی و تباهی . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله