ترجمه مقاله

عرق آلود

لغت‌نامه دهخدا

عرق آلود. [ ع َ رَ ] (ن مف مرکب ) پوشیده شده از خوی و عرق . (ناظم الاطباء). آنکه عرق کرده باشد. (آنندراج ). آلوده به عرق . خوی آلوده :
ای بسا خانه ٔ تقوی که رسیده ست به آب
تا ز منزل عرق آلود برون تاخته ای .

صائب .


نقصان نکرد خضر ز سر چشمه ٔ حیات
جان را به جبه ٔ عرق آلود یار بخش .

میرزا صائب (از آنندراج ).


و رجوع به عرق آلوده شود.
ترجمه مقاله