ترجمه مقاله

عرمة

لغت‌نامه دهخدا

عرمة. [ ع َ رَ م َ ] (ع اِ) بوی طبیخ . (منتهی الارب ). بوی طبیخ و چیز پخته شده . (از اقرب الموارد). || خرمن کوفته ٔ گرد کرده از باد صاف و پاک نانموده . (منتهی الارب ). خرمن که پس از کوفتن جمع شده باشد تا آن را به باد دهند. (از اقرب الموارد). عُرمة. رجوع به عرمة شود. || ریگ توده . (منتهی الارب ). مجتمع و انبوه از رمل . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله