ترجمه مقاله

عرن

لغت‌نامه دهخدا

عرن . [ ع َ رِ ] (ع ص ) هر که لازم گیرد جزار یا قسمت کننده را، چندانکه او را بخوراند گوشت شتر را. (منتهی الارب ). کسی که لازم گیرد یاسر را تابخورد از گوشت جزور. (ناظم الاطباء). کسی که «یاسر» و قسمت کننده ٔ گوشت شتر را ملازم شود تا از «جزور» و شتر کشتنی بهره برگیرد. (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ). || ستور دست و پای کفیده و موی رفته . (ناظم الاطباء). || اسب مبتلی به بیماری عرن . (ناظم الاطباء). || (اِخ ) اسب عدی بن امیه ضبی . یا اسب عمیربن جبل بجلی . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله