ترجمه مقاله

عریضة

لغت‌نامه دهخدا

عریضة. [ ع َ ض َ ] (ع ص ) مؤنث عریض . رجوع به عریض شود. || (اِ) در اصطلاح منشیان ، عرض حال است . (از اقرب الموارد). معروض داشته و عرض کرده شده . (آنندراج ). عرض حال . قصه . درخواست نامه . || نامه ای که زیردستی به مافوق و یا کوچکی به بزرگی نویسد. (یادداشت مرحوم دهخدا). ج ، عَرایض . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به عریضجات شود.
- برای خالی نبودن عریضه ، محض خالی نبودن عریضة ؛ که بظاهر بچیزی نماید. برعایت ظاهر. مشتی به نمودار خروار.
ترجمه مقاله