ترجمه مقاله

عری

لغت‌نامه دهخدا

عری . [ ع ِ را ] (ع اِ) در اصطلاح شطرنج آن است که شاه شطرنج در برابر مهره ٔ حریف افتد. (براهین العجم ). شطرنج عری ، یا مات عری ؛ آن است که مهره ای میان شاه و رخ افتد که اگر آن را بردارند شاه کشت شود.(یادداشت مرحوم دهخدا). مهره ای که در میان شاه خود و رخ حریف حایل سازند برای حفاظت شاه از کشت ، و برخاستن آن مشکل است . و چون شاه شطرنج در خانه ٔ خود بی حرکت شده باشد گویند شاه درعری است . آچمز. (از فرهنگ فارسی معین ) :
با بیدقیم و مات عری گشته شاه ما
میر اجل نظاره ٔاحوال دان ماست .

خاقانی .


شه وقت عری شکار باشد
بیدق همه زخم خوار باشد.

خاقانی (تحفةالعراقین ص 201).


کنون برآمد این ماه از وبال محاق
کنون برون جست این شاه از بلای عری .

میرزا محمدتقی سپهر.


ترجمه مقاله