ترجمه مقاله

عزل کردن

لغت‌نامه دهخدا

عزل کردن . [ ع َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ازکار انداختن . معزول کردن . کسی را از شغل و منصب بازداشتن . (ناظم الاطباء). خلع کردن . (فرهنگ فارسی معین ). مقابل نصب کردن . از عمل پیاده کردن . ابطال کردن .
ترجمه مقاله