ترجمه مقاله

عسد

لغت‌نامه دهخدا

عسد. [ ع َ] (ع مص ) سیر کردن و رفتن . || سخت تافتن رسن را. (از منتهی الارب ): عسد الحبل ؛ ریسمان را به سختی تافت . (از اقرب الموارد). || گائیدن . (از منتهی الارب ). || (اِ) ببر، و برخی آن را به این معنی صحیح نمیدانند. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله