ترجمه مقاله

عسق

لغت‌نامه دهخدا

عسق . [ ع َ س َ ] (ع مص ) آزمند گردیدن . (از منتهی الارب ). حریص گشتن . (از اقرب الموارد). || چسفیدن به کسی و لازم گردیدن . (از منتهی الارب ). ملازم گشتن و چسبیدن به کسی . (از اقرب الموارد). دردوسیدن و ملازم گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (از المصادر زوزنی ). || ستیهیدن در طلب چیزی . (از منتهی الارب ). اصرار و الحاح کردن در آنچه میخواهد. (از اقرب الموارد). || نزدیک گشن آمدن . (از منتهی الارب ).
ترجمه مقاله