ترجمه مقاله

عضد

لغت‌نامه دهخدا

عضد. [ ع َ ض َ ] (ع اِ) بازو. (منتهی الارب ). عَضُد. رجوع به عضُد شود. || درخت بریده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بیماریی است در بازوی شتر و در بازوی ستور. (منتهی الارب ). بیماریی در بازوهای شتر. (از اقرب الموارد). || آنچه از ساختمان و غیره اطراف هر چیز باشد. (از اقرب الموارد). عَضُد. رجوع به عَضُد شود.
ترجمه مقاله