ترجمه مقاله

عضلة

لغت‌نامه دهخدا

عضلة. [ ع َ ض َ ل َ ] (ع اِ) پی یا گوشت درشت ، و گوشت بازو و ساق ، و هر گوشت که پر و مجتمع باشد در پی . (منتهی الارب ). گوشت ساق و گوشت بازو. (دهار). هر عصبی که با آن گوشت بسیار و مجتمع و انباشته همراه باشد. (از اقرب الموارد). ماهیچه ٔ ساق و هرگوشتی که مجتمع در جوف غلافی بود و هر گوشتی که با پی همراه بود. و در اصطلاح تشریح ، آلتی لحم و لیفی که متشکل می سازد گوشت بدن انسان و دیگر حیوانات را و چون متقلص گردد حاصل می نماید حرکات بدن را. (ناظم الاطباء). هر عضوی را نامند که گوشت با آن باشد، و یا عضوی است مرکب از عصب و از جسمی مانند عصب که در اطراف استخوانها روئیده می شود و آن را [ جسم مانند عصب را ] رباط گویند، و گویند عضله جسمی است مرکب از عصب و رباط و گوشت سرخ و غشاء. صاحب ذخیره گوید غدد عضلات بدن آدمی به قول اصح پانصدوپانزده است و شیخ گوید که پانصدوبیست ونه است . (کشاف اصطلاحات الفنون ). نسج فیبری و قابل تحریک که از الیاف ماهیچه ای ساخته شده و مجموعاً گوشتهای بدن را تشکیل می دهند و حرکات بدن را سبب می شوند. در بدن انسان دو نوع عضله موجود است ، عضلات مخطط که عمل آنها در اختیار انسان است مثل عضلات دست و پا و دیگر عضلات صاف که عمل آنها در اختیار آدمی نیست مثل عضلات احشاء درونی (به استثنای عضله ٔ قلب که با اینکه از عضلات مخطط است ولی در اختیار انسان نیست ). تعداد عضلات بدن در حدود چهارصد است . وزن عضلات در حدود نصف وزن بدن است . هرعضله مرکب از سه قسمت می باشد: 1- شکم یا اندام عضله که در وسط قرار گرفته است . 2- وتر عضله که دو طرف آن واقع است و به اعضای مجاور یا استخوانهای نزدیک می چسبد. 3 - غلاف یا نیام که روی عضله را می پوشاند.
در ساختمان عضلات مخطط یک عده الیاف ماهیچه ای وجود دارند که بوسیله ٔ یک غلاف به نام غلاف فیبری احاطه شده اند. یک فیبر ماهیچه ای عبارت از رشته ٔ درازی است که در انسان ممکن است تا صدوبیست هزار میکرن (صدوبیست میلیمتر) طول داشته باشد در حالیکه قطرش بین بیست تا صد میکرن بیشتر نیست . در هر فیبر ماهیچه ای تعدادزیادی هسته در قسمت محیطی فیبر موجود است . یک فیبر ماهیچه ای را می توانیم یک سلول ماهیچه ای بنامیم . عضلات صاف از سلولهای دوکی شکل که شامل یک هسته هستند درست شده اند. (فرهنگ فارسی معین ). ماهیچه . مایچه . موشک . موش گوشت ج ، عَضَل و عَضَلات . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
- دو عضله ٔ ظهریا پشت ؛ دو عضله است که پشت را به جانب خلف دو تا می کند. (از بحر الجواهر) (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
- دو عضله ٔ عریضه ؛ دوعضله است بر رخساره از هر جانب یکی و بعضی از حرکتهای لب به این دو عضله است . (از بحر الجواهر) (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
- عضله ٔ مکرره ؛ دو عضله ٔ کج هستند که به آن دهان گشاده شود. (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
|| درختچه ای است مانند دفلی . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله