ترجمه مقاله

عطاس

لغت‌نامه دهخدا

عطاس . [ ع ُ ] (ع اِ) عطسه . (منتهی الارب ) (دهار) (از غیاث اللغات ). هوایی است که با فشار از بینی خارج می شود به همراه صدائی که شنیده می شود. (از اقرب الموارد). صبر. اشنوشه . شنوشه . خفه . و در حدیث است که پیغمبر (ص ) کان یحب العطاس و یکره التثاؤب ؛ یعنی عطسه را می پسندید و از خمیازه اکراه داشت ، زیرا عطسه دلالت بر نشاطو سبکی بدن می کند و آنچه از ابخره در دماغ مختنق شده است خارج می سازد، لذا پس از عطسه امر به حمد خداوند کرده است . (از منتهی الارب ). || عارضه ای که از آن عطسه آید. عارضه ای که عطسه آرد. (غیاث اللغات ). تحریکی است در غشاء داخلی بینی ، که آن را برای عطسه زدن آماده می کند. (از اقرب الموارد). || صبح . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): جاء قبل طلوع العطاس ؛ پیش از طلوع بامداد آمد. (از اقرب الموارد). || نام سنگی است . (نزهة القلوب مستوفی ).
ترجمه مقاله