ترجمه مقاله

عظعظة

لغت‌نامه دهخدا

عظعظة. [ ع َ ع َ ظَ ] (ع مص ) عِظعاظ. لرزیدن تیر وچاوچاوان رفتن و پیچیدن در رفتن . (از منتهی الارب ): عظعظ السهم ؛ تیر در رفتن خود مرتعش شد و هنگام پرتاب خم گشت و کژ گردید. (از اقرب الموارد). || سپسایگی رفتن بددل از صف معرکه ، و برگشتن . (از منتهی الارب ): عظعظ الجبان ، آن جبون در جنگ از هماورد خود بازگشت . (از اقرب الموارد). || بر کوه برآمدن . (از منتهی الارب ): عظعظ فلان فی الجبل ؛ در کوه بالا برد. (از اقرب الموارد). || دم جنبانیدن دابه . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || رفتن دابه با تنگی نفس خود. (از منتهی الارب ): عظعظت الدابة؛ دابه با تنگی نفس راه رفت . (از اقرب الموارد). || لاتعظینی و تعظعظی ؛ اندرز مکن مرا ونفس خود را پند بده . (منتهی الارب ). یعنی کاری در تو بر صلاح نیست و اگر فسادی کرده ای در خودت است . و یا اینکه یعنی چگونه مرا به استقامت و درستکاری امر می کنی در حالی که خود کژروی می کنی . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله