ترجمه مقاله

عفریة

لغت‌نامه دهخدا

عفریة. [ ع ِ ی َ ] (ع ص ) اسد عفریة؛ شیر درشت خلقت . (منتهی الارب ). شیر شدید و سخت . (از اقرب الموارد). || شیطان عفریة؛ دیو ستنبه . (منتهی الارب ). استنبه از آدمی و پری . (دهار). || مرد پلید کربز.(منتهی الارب ). داهیه ٔ بسیار دهاء. (از اقرب الموارد). || مبالغه کننده در هر چیز. || ستمکار. (منتهی الارب ). خبیث منکر. (اقرب الموارد).
- عفریة نفریة ؛ از اتباع است ، از آن جمله است حدیث «ان اﷲ یبغض العفریة النفریة». (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
|| (اِ) موی گردن شیر و خروس . (منتهی الارب ). تاج خروس . (دهار). عفریةالدیک ؛ پر گردن خروس . (از اقرب الموارد). || موی قفای مردم . || پشم پیشانی ستور. || موی میانه ٔ سر. جاء فلان نافشا عفریته ؛ خشمگین و در حال غضب آمد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). یاءدر عفریة زائد است الحاق را و تاء آن برای مبالغه است . ج ، عَفارِیَة. (از اقرب الموارد). ج ، عَفاری ̍. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله