ترجمه مقاله

عفز

لغت‌نامه دهخدا

عفز. [ ع َ ](ع مص ) بازی کردن مرد با اهل خود. || خوابانیدن شتر را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله