ترجمه مقاله

عقب

لغت‌نامه دهخدا

عقب . [ ع َ ] (ع مص ) پی پیچیدن بر کمان . (از منتهی الارب ). «عَقَب » و پی پیچیدن بر کمان و تیر و نیزه ، وآنها را در این صورت «معقوب » گویند. (از اقرب الموارد). پی بر جای پیچیدن . (تاج المصادر بیهقی ). || بر پاشنه ٔ کسی زدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بر پاشنه زدن . (تاج المصادر بیهقی ). || خلیفه ٔ کسی شدن . (از منتهی الارب ). جانشین کسی شدن و پس از او آمدن . (از اقرب الموارد). از پی درآمدن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). عُقوب . عاقبة. و رجوع به عقوب و عاقبة شود. || نکاح کردن بعد مردن ، یا طلاق کسی . || برگ سبز برآوردن بعد برگ خشک . (از منتهی الارب ). || عقب زیدا فی أهله ؛ زید را ستمکار دید و جانشین او شدبر خانواده اش . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ).
ترجمه مقاله