ترجمه مقاله

عقب

لغت‌نامه دهخدا

عقب . [ ع َ ] (ع اِ) روش و تک ستور که بعد از تک نخستین آرد. (منتهی الارب ). «جری » و دویدن که پس از دویدن اول آید. ج ، عِقاب . (از اقرب الموارد). || پسر. (منتهی الارب ). ولد. (اقرب الموارد). || پسر پسر. (منتهی الارب ). ولد ولد.(اقرب الموارد). || پاشنه ، در لغت تمیم . (منتهی الارب ). مؤخر قدم . عَقِب . ج ، أعقاب . || هر چه پس از چیز دیگری آید. (از اقرب الموارد). || جهت ، چنانکه به کسی که می آید گویند «من أین عقبک » یعنی از کجا آمده ای . (از منتهی الارب ). ورجوع به عَقِب شود. || جاء فی عقبه ؛ بر اثر او آمد. (از اقرب الموارد). رجوع به عَقِب شود.
ترجمه مقاله