ترجمه مقاله

عقربانة

لغت‌نامه دهخدا

عقربانة. [ ع ُ رُ ن َ ] (ع اِ) واحد عقربان . یک دانه عقربان . رجوع به عقربان شود. || انه ذوعقربانة؛ او دارای پایداری و ثبات است که مغلوب نمی شود. (ناظم الاطباء). || رجل ذوعقربانة؛ مردی با تصوری منیع. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله