ترجمه مقاله

عقرقوف

لغت‌نامه دهخدا

عقرقوف . [ ع َ رَ ] (اِخ ) اسم مرکب مزجی است از: عقر + قوف . وآن نام قریه ای است از نواحی دجیل و با بغداد چهار فرسنگ فاصله دارد. در کنار آن تلی است خاکی که از پنج فرسنگی چون قلعه ای به نظر می آید و برخی عقیده دارندکه آنجا مقبره ٔ پادشاهان کیانی است . (از معجم البلدان ). و در زمین بابل بنائی عظیم بلند فرمود. [ کیکاوس ] و آن بنا تل عقرقوف است . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 41). تل عقرقوف را کی کاوس ساخت . بعضی او را نمرود شمارند. آن را به سبب آن ساخت که چون ابراهیم (ع ) رادر آتش انداخته بود آنجا بررفت و او را اختیار کرد.از بغداد تا تل عقرقوف سه فرسنگ ، آن تل پشته ای سخت بلند است چنانکه در بیابان از پانزده فرسنگ پدید است . از او تا شهر انبار هشت فرسنگ ، از آنجا براه بیابان سموات به دمشق به ده روزه میروند، کی بیش صد فرسنگ باشد. (نزهةالقلوب ج 3 ص 39 و 172). خرابه هایی است واقع در مغرب بغداد که جغرافی دانان عرب آن را یاد کرده اند و آن را «تل نمرود» نیز نامند. مؤسس آن «کیریگزلو» یکی از پادشاهان بابل است (بین 1500 تا 1000 ق . م .) و آن شهر در قدیم به نام خود آن پادشاه موسوم بوده است . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به عقر شود.
ترجمه مقاله