ترجمه مقاله

عقق

لغت‌نامه دهخدا

عقق . [ ع ُ ق َ ] (ع اِ) برق که میان ابر درخشد. (منتهی الارب ). آنچه از شعاع برق در ابر بماند. (از اقرب الموارد). || آزاردهنده پدر و مادر را و نافرمان . (منتهی الارب ): ولد عقق ؛ به معنی عاق است یعنی فرزندی که نافرمانی پدر خود کند و شفقت و احسان را بر او ترک کند و او را خوار سازد. (از اقرب الموارد): ذُق عقق ؛ جزای کار خود را بچش ؛ ای عاق . (از اقرب الموارد). و رجوع به منتهی الارب شود.
ترجمه مقاله