ترجمه مقاله

عقیان

لغت‌نامه دهخدا

عقیان . [ ع ِق ْ ] (ع اِ) زر خالص که در زمین پیدا گردد. (منتهی الارب ). ذهب خالص . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (مخزن الادویه ). زر که از زمین برآید. (دهار). زر خالص ، و گویند آن زری است که در زمین باشد نه آنچه از سنگ استخراج شود. (از اقرب الموارد). زر ردیا. سام . تبر. عسجد. عین . نضر :
هر آینه که ز دیدار آفتاب شود
به کوه سنگ عقیق و به دشت گل عقیان .

فرخی .


- امثال :
هو له عقیان و لا شی ٔ من عقیان ؛ یعنی او دو طفل دارد در حالی که فقیر است . (از اقرب الموارد). || (اِخ ) اطمی است نزدیک مدینه مر بنی بیاضیه را. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله