ترجمه مقاله

عقیرة

لغت‌نامه دهخدا

عقیرة. [ ع َ رَ ] (ع ص ، اِ) پی زده از ساق و شکار و جز آن . (منتهی الارب ). آنچه پی زده باشند از شکار و غیره . || ساق قطعشده . (از اقرب الموارد). || آواز گریه ، و آوازبلند، و آواز سرودگوی و قاری . (از منتهی الارب ). صوت مغنی و گریه کننده و قاری . (از اقرب الموارد). گویند «رفع فلان عقیرته »؛ یعنی صدایش را بلند کرد، گوئی یکی از دو پایش را پی زده اند و او فریاد میکشد. (از منتهی الارب ). || شریفی که به قتل رسد. گویند مارأیت کالیوم عقیرة فی وسطالقوم ؛ که منظور مرد شریفی که بقتل رسد، می باشد. || خرمابن سربریده ٔ خشک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، عَقائر. (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله