ترجمه مقاله

علوص

لغت‌نامه دهخدا

علوص . [ ع ِل ْ ل َ ] (ع اِ) تخمه . (اقرب الموارد). ناگوارد. (منتهی الارب ). ناگوارد و تخمه . (ناظم الاطباء). تخمه و بشم . (لسان العرب ). || درد شکم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). علّوز و یا پیچیدن و لوی . (از اقرب الموارد) (لسان العرب ).و رجوع به علّوز شود. || گرگ . (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). این لغت گاه بصورت صفت نیزبه کار میرود و گفته میشود «رجل علوص »، بنابراین هم اسم است هم صفت . (از لسان العرب ) (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله