ترجمه مقاله

علوفات

لغت‌نامه دهخدا

علوفات . [ ع ُ ] (ع اِ) ج ِ عُلوفة. آنچه ستوران خورند. || آذوقه وتوشه و ارزاق : امیر بفرمود بتعجیل کسان رفتند و بر روستای بیهق علوفات راست کردند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 375). خواجه حسین وکیل شغل بساخت و بیستم این ماه سوری برفت تا مثال دهد علوفات بتمامی ساختن ، چنانکه هیچ بینوایی نباشد. (تاریخ بیهقی ص 450).
ترجمه مقاله