ترجمه مقاله

علوق

لغت‌نامه دهخدا

علوق . [ ع ُ ] (ع مص ) دوست داشتن و خواهش نمودن . (از منتهی الارب ). دوست داشتن . (از لسان العرب ) (تاج العروس ) (اقرب الموارد). || کشتن : علق فلان دم َ فلان ؛ یعنی کشت .(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || شروع کردن . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد). || باردار گردیدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بسته شدن خون زن در رحم با نطفه ٔ مرد در ابتدای ایام حمل . (غیاث اللغات ). || چسبیدن زلوک (زالو) در دهان ستور وقت آب خوردن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || خصومت کردن و درآویختن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). درآویختن . (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). یقال : علق الخصم بخصمه . (از اقرب الموارد). || درآویختن آهو در دام : علق الظبی . (از منتهی الارب ). || علوق جامه از درخت ؛ آویخته ماندن آن . (از لسان العرب ). نیز رجوع به عِلق و عَلاقة شود. || (اِ) گرانمایه ترین مال . (منتهی الارب ). || ج ِ عِلق . رجوع به علق شود.
ترجمه مقاله